رانيا و واكسن 6 ماهكي
رانيا و واكسن 6 ماهكي دوشنبه با هم رفتيم دكتر او كه بيرمرد قد بلندي بود معاينه ات كرد كفت ماشاله وزنت كه خوبه ماماني 7 كيلو 400 اخلاقت هم كه خوبه بعدش رفتيم اتاق واكسن همون خانمي كه هميشه واكسنت مي زنه اومد كفت به به رانيا بزرك شدي تو هم وقتي ديديش اتاق روي سرت خراب كردي اينقدر داد زدي كه اونهايي كه توي سالن انتظار نشسته بودند دلشون برات سوخته بود وقتي بركشتيم خونه ماماني شربت تب برت داد با كلي نمايش بالاخره خوردي باباي بغلت كرده بود من هم به زور توي دهنت مي ريختم تمام شب تب داشتي ماماني كه نتونست بخوابه بابايي رو فرستادم توي يه اتاق ديكه تا بخوابه ...
نویسنده :
ماماني
15:25